موسیقی از خالصترین و سادهترین هنرهاست. شوپنهاور از موسیقی به عنوان عالیترین هنرها یاد میکرد. چرا که اعتقاد داشت سایر هنرها با سایهی اشیا سر و کار دارند، در حالی که موسیقی با خود آنها.در ضمیر ناخودآگاه ما اصول و مبانی موسیقی نهفته است و یادگیری تئوری موسیقی و اصول آن به شکوفاتر شدن آن کمک میکند. همانطور که برای خواندن درست یک متن نیازمند یادگیری قواعد و علایم نگارشی ادبیات هستیم، در شاخه موسیقی هم برای فهمیدن افکار آهنگسازان، همنوازی، پرورش ایدههای خود و … بهتر است دانش اولیه را داشته باشیم.در این مقاله سعی کردیم به زبان ساده، نکات اولیه برای ورود به دنیای موسیقی را گردآوری کنیم. در طول این نوشته با اصطلاحاتی آشنا میشوید که بسته به میل خودتان میتوانید تحقیقات بیشتری کنید و اطلاعات جامعتری بدست آورید.
فهرست مطالب
- تئوری موسیقی چیست؟
- آموزش تئوری موسیقی به زبان ساده
- معرفی مراحل مفاهیم در تئوری موسیقی و مهندسی صدا
- چرا در موسیقی تمپو مهم است؟
- چگونه بفهمیم تمپوی یک قطعه موسیقی چه مقدار است؟
- کلام آخر درباره آموزش تئوری موسیقی به زبان ساده
- سخن پایانی و سوالات متداول
تئوری موسیقی چیست؟
هیچ تعریف واحدی وجود ندارد که تمام بخشهای تئوری موسیقی را توصیف کند؛ اما به طور کلی تئوری موسیقی به عنوان یک درس عملی، به مبانی نحوه ساخت موسیقی، تجزیه و تحلیل صداها از جمله سکوت و نحوه ارتباط آنها با موسیقی مربوط میشود.تئوری موسیقی (Music Theory) تمرینی است که نوازندگان برای درک و برقراری ارتباط بهتر با زبان موسیقی از آن استفاده میکنند. البته برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید مقاله آموزش تئوری موسیقی و هارمونی را بخوانید. تئوری موسیقی به بررسی اصول یا جنبههای اساسی موسیقی میپردازد و سیستمی برای تفسیر قطعات موسیقی ارائه میدهد تا نوازندگان یا موسیقیدانان بتوانند ایدههای خود را به یکدیگر منتقل کنند.
آموزش تئوری موسیقی به زبان ساده
در این بخش اصول اساسی موسیقی را بررسی میکنیم و نگاهی به بلوکهای اصلی موسیقی که هارمونی، ملودی و ریتم را تشکیل میدهند، میاندازیم. در واقع میخواهیم تمام نتهای موجود در موسیقی و روابط خاص بین آنها در پیانو را بررسی کنیم. البته برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید مقاله تمرین نت خوانی را بخوانید.
۱. الفبای موسیقی
نتها، بلوکهای سازنده همه موسیقیها هستند. الفبای موسیقی از هفت حرف اصلی تشکیل شده است: A، B، C، D، E، F، G. هر نت دارای زیر و بمی (pitch) منحصر به فرد خود است.
۲. کلیدهای موسیقی
روی کیبورد پیانو ۱۲ نوت وجود دارد که عبارتند از: A، A#/B♭، B، C، C#/D♭، D، D#/E♭، E، F، F#/G♭، G، G#/A♭. این ۱۲ نت به صورت اکتاو به سمت بالا و پایین تکرار میشوند.
۳. کلیدهای سفید
کلیدهای سفید روی پیانو، نتهای طبیعی را در یک مقیاس مینوازند: A، B، C، D، E، F، G. تگر فقط کلیدهای سفید را بنوازید، در کلید C ماژور یا A مینور قرار میگیرید.
۴. کلیدهای سیاه
کلیدهای سیاه روی پیان،و نتهای flat و sharp را در یک مقیاس مینوازند: A#/B♭، C#/D♭، D#/E♭، F#/G♭، G#/A♭.هر نت دارای یک نماد است: ♭ برای نت flat و # برای نت Sharp. پخش ترکیبی کلیدهای سفید و سیاه به شما این امکان را میدهد که در تمام سرکلیدهای موجود بنویسید.
۵. فواصل (Intervals)
interval برابر با فاصله بین دو نت است. interval های متعددی در تئوری موسیقی وجود دارند. این فواصل را میتوان با تعداد نیم گام، گام کامل و موقعیت آنها در یک مقیاس اندازه گیری کرد.
- فاصله نیم گام، یک نیم صدا است.
- یک فاصله کامل گام، دو نیم صدا است.
- دو نیم گام تشکیل یک گامل کامل را میدهند.
فواصل نیز پایه و اساس هارمونی و ملودی هستند. نواختن دو یا چند نت به طور همزمان باعث ایجاد فواصل هارمونیک (آکورد) میشود. نواختن تک نتها در یک توالی نیز باعث ایجاد فواصل ملودیک (ملودی) میشود. علاوه بر این، ما فواصل را با عدد (طول) و پیشوند (کیفیت) توصیف میکنیم. عدد فاصله نشان دهنده تعداد نیم گام بین دو نت است. این اعداد عبارتند از: ۱ (unison)، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷ و ۸ام (اکتاو).
در نهایت، فواصل پیشوندی برای توصیف کیفیت خود میز دارند. پنج کیفیت فاصله عبارتند از: ماژور (M)، مینور (m)، کامل (P)، افزوده شده (A) و کاهش یافته (d). البته برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید مقاله آموزش کامل تئوری موسیقی را بخوانید.
۶. اکتاو
اکتاوها بالاترین یا پایینترین گام بعدی یک نت هستند. فاصله بین یک نت و نوتی دو برابر فرکانس آن، یک اکتاو است. برای مثال، یک اکتاو بالاتر از C1 در پیانو، C2 است و یک اکتاو پایینتر آن نیز C0 خواهد بود. در اکتاو ۱۲ نیم صدا وجود دارد. این pitch ها در سراسر محدوده شنوایی انسان به همان ترتیب تکرار میشوند.
معرفی مراحل مفاهیم در تئوری موسیقی و مهندسی صدا
۱.پیچ (Pitch)
پیچ یکی از مفاهیم اولیه در تئوری موسیقی و مهندسی صدا میباشد. حتی میتوان گفت پراستفادهترین کلمه در موسیقی است. هر موضوعی که با ملودی، هارمونی، گام و آکورد سروکار دارد، با پیچ آغاز میشود. با اینکه پیچ یک مفهوم قابل درک برای آهنگسازان است، اما هر کسی نمیتواند توضیح علمی و صحیحی راجع به آن بدهد. اکثراً میگویند پیچ به زیری و بمی صدا مربوط میشود. نمیتوان گفت که تعریف نادرستی است اما اگر چنین است پس فرکانس با پیچ هیچ تفاوتی ندارد و اصولاً تعریف آن بیفایده است.
به زبان ساده، پیچ فهم انسان از زیر و بم بودن صداست. معیار اندازهگیری پیچ حضور افرادی با گوش سالم و قضاوت آنها از زیری و بمی یک صوت مشخص است. اگر به شکل موجهای صوتی نگاهی بیاندازیم، امواج نسبتاً منظمی را خواهیم دید. البته با نگاه دقیقتر، متوجه نامنظمیهایی روی موجاصلی میشویم. اما یک موج صوتی پایدار برجستگیهای مشخصی دارد که تقریباً همشکل میباشد. در نهایت این امواج از گوشمان عبور کرده و در مغز پردازش میشوند.پ
دیاگرام موجهای صوتی
اگر تعداد موجهایی که در یک ثانیه تولید میشوند را بشماریم به عدد فرکانس آن صوت میرسیم. موسیقیدانان در گذشته برای اصوات موسیقیایی با فرکانسهای مشخص، نامهایی گذاشتند که امروزه نیز از آنها استفاده میشود. به عنوان مثال یک صوت خالص که تناوب ۴۴۰ موج در ثانیه دارد (عدد فرکانس ۴۴۰ هرتز میباشد) به عنوان نُت لا یا در لاتین A شناخته میشود. اما باید بدانید در طیف گسترده امواج صوتی، اصوات مشابهی با نت لا ۴۴۰ هرتز وجود دارند، با این تفاوت که زیرتر یا بمتر هستند. برای اینکه تمایز آنها از یکدیگر مشخص شود نت را به دو روش نشان میدهند:
- نوشتن عدد فرکانس کنار نام نت (A440)
- نامگذاری ترتیبی از لحاظ زیری و بمی (A4)
همین نت لا (۴۴۰ هرتز) را در نظر بگیرید. نت لا بالاتر از دو برابر کردن عدد فرکانس و نت لا پایینتر از تقسیم بر دو کردن عدد فرکانس بدست میآید. با این روش نه تنها نت لا بلکه تمامی نتها را با داشتن یکی از پیچهای آن میتوانید بدست آورید.
شکل موج A در پیچهای مختلف
در چند پاراگراف قبل مدام دربارهی فرکانس صحبت میکنیم. مگر نگفتیم پیچ، هم از لحاظ تعریف و هم کاربرد با فرکانس تفاوتهایی دارد؟ بله درست است. ما به اندازهی کل طیف فرکانسهای شنیداری پیچ نداریم و موسیقیدانان تعداد محدودی از فرکانسها را به عنوان فرکانسهای موسیقیایی نامگذاری کردند. در موسیقی غرب از ۱۲ پیچ کلی استفاده میشود که بین دو نت لا با فرکانس متفاوت پخش شدهاند.
نامگذاری نتها
پس تا اینجا متوجه شدیم که در موسیقی اغلب با ۱۲ نت مشخص سروکار داریم. اما سوال اینجاست که نوازنده یا خواننده چگونه نت انتخابی آهنگساز را درک و اجرا میکند؟ خب، نمیشود اسم هر کدام از نتها را به همراه عدد پیچشان کنار هم نوشت و انتظار داشت نوازنده گیج نشود. به همین دلیل آهنگسازان از برگهای به نام برگه نت (Sheet) استفاده میکنند و با علایم خاص که در ادامه با آنها آشنا میشویم، نتها را بر روی پنج خط موازی (خطوط حامل) یادداشت میکنند.
اعداد فرکانس باقی پیچها اغلب اعشاری و طولانی هستند. اما نگران حفظ کردن این اعداد نباشید، چون هیچ کس این کار را نمیکند. فقط کافیست این موضوع را بدانید که توزیع نتها از دید ریاضی به صورت لگاریتمی میباشند. با اینکه این اعداد گیجکننده هستند اما هنوز رابطه پیچ زیرتر یا بمتر برای همه آنها استفاده میشود. پس اگر نت F زیرتر میخواهید کافیست قبلی را دو برابر کنید.
۲. رنگ صدا (Timbre / Tone)
رنگ صدا یا تیمبِر (که قبلاً در مقاله چگونه ارتفاع صدا در بُعد دوم میکس و مسترینگ را کنترل کنیم؟ دربارهاش صحبت کردیم) از ویژگیهای متمایز کننده یک صدا نسبت به دیگری است، حتی اگر دو صدا دارای یک فرکانس و دامنه باشند. برای توصیف رنگ یا کیفیت صدا از کلمههای تیز، نرم، نازک، واضح ، خشن و … استفاده میکنند.
بهترین روش برای فهمیدن این موضوع، مقایسه رنگ صدا با شکل، طعم و مزه است. درمورد سیبها میتوانیم بگوییم دستهای از میوهها با شکل، رنگ و مزه خاص هستند. اما در داخل همین دستهبندی، باز تفاوتهای بسیار زیادی بین انواع سیبها وجود دارد. بعضی از آنها بسیار شیریناند در حالی که انواع دیگر مزهی ترش دارند. نوعی از سیبها سبز و نوعی دیگر قرمز میباشند. در حالت کلی، همه آنها را سیب مینامیم اما هر کدام ویژگیهای متمایز کنندهای دارند. حتی اگر از یک درخت چیده شدهباشند باز مشخصات متفاوتی دارند. پس هیچ سیبی (منظور همون صداست) با رنگ، شکل و یا طعم کاملاً مشابه با سیب دیگر وجود ندارد.
موسیقی
در موسیقی، سازها در دستهبندیهای متفاوت جای میگیرند. مثلاً در خانواده سازهای زهی کمانهای (نواختن آنها با استفاده از آرشه و کمانه است)، سازهایی نظیر ویولن، ویولا، چلو، دابلباس و … را داریم. درست است که رنگ صدایشان از جهاتی شبیه به یکدیگر است، اما باز تفاوتهایی نسبت به هم دارند. در حدی که حتی بین دو ساز مشابه ویولن که از نظر شکل و ابعاد هم بسیار به هم نزدیک هستند ممکن است یکی صدایی شفافتر داشته باشد. جالب اینجاست که در نوازندگی، روشها و تکنیکهای متفاوتی وجود دارد که میتوان با یک ساز، طیفهای متنوعی از رنگ صدا را تولید کرد.
پس تا اینجا متوجه شدهایم که هر ساز دارای رنگ صدای منحصربهفرد خود است. زمانی که چند ساز همنوازی میکنند بهمانند یک بوم نقاشی میتوانند رنگهای بیشتری با میکس و ترکیب شدن با یکدیگر ایجاد کنند و حتی در مواقع نیاز محوتر یا واضحتر به گوش برسند. مانند کاری که نقاش میکند، میتوانید رنگی را هایلایت (Highlight) کنید و با قرار دادن کنار رنگی دیگر تقابل (Contrast) رنگها را به نمایش بگذارید.
بوجود آوردن رنگ صدای جدید
برای یک آهنگساز رنگ صدا نقش بسیار مهمی در عملی کردن ایدههای خود دارد. همچنین میتواند موقعیتهای متفاوتی در موزیک فیلم و بازیهای ویدیویی ایجاد کند. پس اگر احساس ترس و هیجان زیادی هنگام دیدن یک سکانس ترسناک داشتید، بدانید (و آگاه باشید) که آهنگساز طیف رنگی خاصی در موزیک برای انتقال آن احساس به شما استفاده کرده است.
ارکسترها محلی برای ایدهپردازی آهنگساز و استفاده بدون محدودیت از همه طیفهای رنگ صداست. قطعا با دقت در آثار پیچیده سمفونی یا اپرا، متوجه تصویری که آهنگساز برایمان نقاشی کرده است، میشوید.
۳. بافت: تعداد لایههای موسیقی (Texture)
تکسچر یا بافت، یکی از المانهای موسیقی است که لایههای صوتی را از نظر تعداد و عملکرد، آنالیز میکند. یک بافت معمول و ساده تکصدایی (Monophonic) نامدارد که فقط یک لایه صوتی (یعنی ملودی) را شامل میشود. در این نوع بافت اصلاً اهمیتی ندارد که چه تعداد ساز یا صدا حاضر هستند. تا زمانی که همه آنها یک ملودی مشخص را اجرا کنند، موسیقی بافت تکصدایی دارد. همچنین موردی ندارد که اصوات، دارای فرکانسهای مشابه باشند یا در اکتاوهای متفاوت پیچهای بالا یا پایینتر داشته باشند.
تعداد لایههای موسیقی
زمانی که هارمونی با ملودی همراه شود، بافت موسیقی به بافت همصدایی (Homophonic) تغییر میکند. همراهی این دو لایه به این صورت است که یک لایه توجه شما را جلب میکند، در حالی که دیگری در حال پرسه زدن در پسزمینه است. بسیاری از آهنگهای محبوب Homophonic هستند.
اگر یک قطعه موسیقی دارای تعدادی لایه مستقل باشد که همزمان در حال اجرا هستند و شما مطمئن نباشید که کدامیک ملودی است، قطعا با بافت جدیدی روبهرو هستید. این نوع تکسچر را چندصدایی (Polyphonic) مینامند. پلیفونی حتی زمانی که تنها دو ملودی مختلف در حال اجرا میباشند هم اتفاق میافتد. روش دیگر به این صورت است که همان ملودی با تاخیر پخش شود و نقطهی شروع متفاوتی داشته باشند. (اصطلاحاً به آن Round میگویند.
۴. سرعت یا تُندا (Tempo)
تمپو، سرعت ضربات یا پالسها در یک قطعه موسیقی میباشد. (یا به عبارت دیگر تُندی و کندی در هر قطعهی موسیقی). توجه داشته باشید که این مفهوم را نباید با تیتر بعدی یعنی کشش زمانی نتها اشتباه بگیرید.تمپو به تعداد ضربات در هر بار بستگی ندارد. (به زبان ساده تمپو سرعت کلی قطعه موسیقی میباشد و اعدادی که در سرکلید برگه موسیقی نوشته میشود نشاندهنده ارزش نتها از لحاظ کشش زمانی میباشد.)همچنین پیچیدگی ریتم بر روی تمپو هیچ تأثیری ندارد. وقتی ریتم شلوغتر میشود انگار که سرعت موسیقی هم در حال افزایش است؛ در حالی که اینچنین نیست.
چرا در موسیقی تمپو مهم است؟
تمپو تأثیر بسیار زیادی بر روی احساس یا استایل یک قطعه موسیقی دارد. به عنوان مثال در موسیقی دیسکو، سرعت قطعه زیاد و در موسیقی عاشقانه و رمانتیک، سرعت قطعه کم است.
چگونه بفهمیم تمپوی یک قطعه موسیقی چه مقدار است؟
برای فهمیدن سرعت قطعه دو راه وجود دارد که در برگه نت قطعه نوشته شده است.
علائم تمپو (Tempo Marking)
این کلمات و علائم در ابتدای برگه نت قطعه موسیقی نوشته میشود و اغلب ایتالیایی هستند.
اعداد مشخصه سرعت (Metronome Marking)
این مورد در برگه نتهای امروزی بیشتر نوشته میشود و تعداد ضربه در یک دقیقه را نشان میدهد (BPM)
تغییر تمپوموسیقی
اگر آهنگساز بخواهد سرعت قطعه موسیقی را ناگهانی تغییر دهد، میتواند از عبارت یا عدد تمپو جدید در مکان تغییر سرعت استفاده کند. اما این تغییر سرعت ناگهانی در موسیقی آنچنان مرسوم نیست و آهنگسازان ترجیح میدهند به صورت تدریجی از سرعت بکاهند.
۶. دیرند یا کشش زمانی (Duration / Note Value)
یک نت، هم پیچ و هم کشش زمانی یک صدای موسیقیایی را نشان میدهد. در قسمت پیچ دیدیم که هر کدام از نتها برای معرفی خودشان بر روی قسمتی از خطوط حامل رسم میشوند. هماکنون مبحث را کاملتر میکنیم. هر کدام از نتها باتوجه به نمادی که دارند از ارزش زمانی خاصی برخوردار میباشند.در زیر پنج مورد از ارزش زمانی نتها را مشاهده میکنید:
ارزش زمانی نتها در موسیقی
یک نت کامل که به شکل دایره یا بیضی است، مرجع باقی نتها محسوب میشود. بدین صورت که نت سفید که دارای خط عمودی چسبیده به خود است، ارزش زمانی نصف نت گرد یا کامل را دارد. نت سیاه ارزش زمانی نصف سفید و ربع نت گرد را داراست. و همینطور نت چنگ با یک پرچم ارزش زمانی نصف نت سیاه را داراست و به همین ترتیب ادامه مییابد. پرچمها میتوانند به هم متصل شوند و خطوط عمودی چسبیده به نتها قابلیت رسم در پایین یا بالای نت را دارند. اما این مورد تغییری در کشش زمانی آن نت ایجاد نمیکند.
۷. فرم (Form / Structure)
فرم ساختار کلی قطعه موسیقی میباشد. به طور طبیعی انسانها به تکرار تمایل بیشتری دارند چراکه آسانترین الگو در جهان میباشد.ایدههای موسیقی کوتاه (Phrase) با یکدیگر ترکیب میشوند و قسمتهای بزرگتری به نام (Section) یا بخش را میسازند که احساس مشابهی با ایده اولیه دارند. میتوان از یک سکشن در طول آهنگ استفاده نمود اما تکرار بیش از حد آن خستهکننده است. به همین علت اغلب در آهنگها بخشهای متفاوتی را شاهد هستید.
با این تفاسیر، فرم در یک قطعه موسیقی به ما میگوید که چگونه بخشهای مختلف (Sections) کنار هم قرار گرفتهاند. معمولا بخشها را با حروف لاتین نامگذاری میکنند که ترتیب قرارگیری آنها کنار هم مشخص باشد.دو روش معمول برای قرارگیری سکشنها کنار یکدیگر Binary و Ternary میباشد.
۸. شدت صوت در موسیقی (Dynamics)
آهنگساز در برگههای نت قطعه موسیقی، نشانههایی برای کنترل حجم و شدت صدای ساز که نوازنده باید رعایت کند قرار میدهد. میزان شدت صدا در موسیقی، دینامیک نامیده میشود. شدت صدا به دامنه نوسانی که صوت را پدید میآورد بستگی دارد. به عنوان مثال هر قدر سیم گیتار شدیدتر نواخته شود و یا روی کلاویه پیانو فشار بیشتری وارد شود، صدای پدید آمده قویتر خواهد بود.
کلام آخر درباره آموزش تئوری موسیقی به زبان ساده
آموزش تئوری موسیقی به زبان ساده، درک عمیقتری از موسیقی به شما میدهد. اما به یاد داشته باشید که تئوری موسیقی برابر با قوانین سخت نیست و در واقع ابزاری برای کمک به ایجاد، درک و برقراری ارتباط با موسیقی محسوب میشود. روشهای مختلفی برای تمرین و یادگیری تئوری موسیقی وجود دارد.
سخن پایانی
شما در این مقاله با آشنایی با اصطلاحات تئوری موسیقی به زبان ساده آشنا شدید.همچننی از نکات و اصطلاحات آن آگاه شددی.اگر سوال یا نظری دارید آن را در کامنت مطرح کنید تا در اسرع وقت توسط ما جواب داده شود.
سوالات متداول
ریتم یکی از اساسیترین مباحث در تئوری موسیقی به شمار میآید. برای خلق هارمونیها و ملودیهای مناسب باید فهمی درستی از ریتم موسیقی داشت. البته این مبحث ممکن است در ابتدای امر قدری پیچیده باشد که سعی میکنیم با زبانی ساده، به توضیح مفاهیم آن بپردازیم. در یک تعریف ساده، ریتم را به شکل راهی ساده در تقسیمبندی قطعه موسیقی به ضربها تعریف میکنند. این ضربها و تکرار آنها در فواصل زمانی مشخصی در یک میزان به کمک تمپو (سرعت) مشخص میشود. در حقیقت، ریتم سبب ارتباط بین نوازندگان یک قطعه با یکدیگر خواهد شد.
هارمونی زمانی ایجاد میشود که چندین نت یا صدا به طور همزمان برای تولید صدای جدید پخش میشوند. اصوات ترکیبی در هارمونی یکدیگر را تکمیل میکنند و صدایی دلنشین ایجاد میکنند. چند نمونه هارمونی به شرح زیرند:
۱- آکوردها و توالی آکورد (progression)، نمونههایی از هارمونی هستند که ملودی یک قطعه موسیقی را تکمیل میکنند. یک آکورد سه یا چند نت دارد که همزمان نواخته میشوند.
۲- ترکیب قطعات آوازی (Vocal) نیز هارمونی ایجاد میکند. صداهای ترکیبی یک گروه آواز کر نمونه کاملی از یک هارمونی است. صداهای متعددی که یک گروه کر تولید میکنند، با هم ترکیب میشوند تا یک صدای هماهنگ یا «دارای هارمونی» ایجاد کنند.